دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد472
من فرهنگي را ديدم گنجور و گرانبار ،اما در حصار انحصار كوته انديشاني ساده انگار. در سخن، راستي و درستي را مي ستايند،ولي در عمل با ناراستي جهان را مي آلايند.
من ايستادگي را فراتر و برتر از ايستادن ديدم.
ايستادگي نه به پاي،كه به پايداري نياز دارد.
در مكتب ايستادگان تاريخ هم با دو پاي،هم با يك پاي و هم بدون پاي مي توان ايستاد!
من عشق را تنها دردي ديدم كه بيمار از آن محنت مي كشد،اما لذت مي برد.
من خودكامگاني فرومايه و درماندگاني بي مايه را ديدم كه چون عاجز از اجراي «اصل تغيير» بودند ،به«تغيير اصل» روي آوردند؛ غافل از آن كه اين « اصلي تكويني» است،نه «فصلي تزييني».
من خودپرستاني خداستيز و خودشيفتگاني مردم گريز را ديدم كه در جوامع توده وار بر اين پندار واهي پاي مي فشردند و در اين تبلور تباهي جان مي سپردند كه اثربخشي يك «جو قدرت»بيش از يك«خرمن حقيقت»است.
اينان از درك اين سرود و فهم اين رهنمود مولا(ع) عاجزند كه:
«للباطل جوله و للحق دوله»
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.