به بهانه شهادت امام موسي كاظم(ع)
 شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع)

 

 

   امروز بلور بغض در گلوي هر پنجره مي شكند و  گل نغمه را در هر حنجره  مي  پژمرد.

   امروز  از چشم هر چشمه و راز هر كرشمه  زلال درد مي جوشد و  با آه سرد مي خروشد.

   امروز ناي هر رود و نواي هر سرود ، شعر سرخ شهادت مي سرايد و قصه پر غصه فراق را مي خواند.

   امروز تبسم هر گل  در گلو خشكيده و ترنم هر بلبل از باغ كوچيده است.

   امروز قلب پيشواي آزادگان زمين و امام مستضعفان زمان  در زندان  خودكامه تاجور هارون ستمگر از تپش باز ماند !

     نام امام هفتم ما , موسى و لقب آن حضرت كاظم ( ع ) كنيه آن امام ابوالحسن و ابوابراهيم است .

  تولد امام موسى كاظم ( ع ) روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجرى در ابواء اتفاق افتاد .

 دوران امامت امام هفتم حضرت موسى بن جعفر ( ع )مقارن بود با سال هاى آخر خلافت منصور عباسى و در دوره خلافت هادى و سيزده سال از دوران خلافت هارون كه سخت ترين دوران عمر آن حضرت به شمار است .

 امام موسى كاظم ( ع ) از حدود ۲۱ سالگى بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امرخداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد . زمان امامت آن حضرت سى و پنج سال و اندكى بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است , البته غيراز حضرت ولى عصر ( عج ) .

 صفات ظاهرى و باطنى و اخلاق آن حضرت

حضرت كاظم ( ع ) داراى قامتى معتدل بود . صورتش نورانى و گندمگون و رنگ مويش سياه و انبوه بود . بدن شريفش از زيادى عبادت ضعيف شده , ولى همچنان روحى قوى و قلبى تابناك داشت .

 امام كاظم به تصديق همه مورخان , به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است .

 موسى بن جعفر از عبادت و سخت كوشى به عبد صالح معروف و درسخاوت و بخشندگى مانند نياكان بزرگوار خود بود . ايشان معمولا كيسه هاى سيصددينارى و چهارصد دينارى و دو هزار دينارى بين ناتوانان و نيازمندان تقسيم مي كرد .

 از حضرت موسى كاظم روايت شده است كه فرمود : پدرم ( امام صادق - ع - ) پيوسته من را به سخاوت داشتن و كرم كردم سفارش مي كرد .

 امام ( ع ) با آن كرم و بزرگوارى و بخشندگى خود لباس خشن بر تن مي كرد . نقل كرده اند : امام بسيار خشن پوش و روستايى لباس بود و اين خودنشان ديگرى است از بلندى روح و صفاى باطن و بي اعتنايى آن امام به زرق و برق هاى گول زننده دنيا .

 امام موسى كاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه ومهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود , و پنهان و آشكار به آن هاكمك مي كرد .

 برخى از فقراى مدينه او را شناخته بودند؛ اما بعضى - پس از تبعيدحضرت از مدينه به بغداد - به كرم و بزرگواريش پى بردند و آن وجود عزيز راشناختند .

 امام كاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادى داشت و قرآن را باصدايى حزين و خوش تلاوت مي كرد . آن چنان كه مردم در اطراف خانه آن حضرت گردمي آمدند و از روى شوق و رقت گريه مي كردند .

 بدخواهانى بودند كه آن حضرت واجداد گراميش را - روى در روى - بد مي گفتند و سخنانى دور از ادب به زبان مي راندند , ولى آن حضرت با بردبارى و شكيبايى با آن ها روبه رو مي شد , و حتى گاهى با احسان آن ها را به صلاح مي آورد , و تنبيه مي فرمود .

 تاريخ , برخى از اين صحنه ها را در خود نگه داشته است .وجه تسميه« كاظم » به همین علت است.كاظم يعنى : نگه دارنده و فروخورنده خشم .

 اين رفتار در برابر كسى يا كسانى بوده كه از راه جهالت و نادانى يا به تحريك دشمنان به اين كارهاى زشت و دور از ادب دست مي زدند .

 رفتار حكيمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) كم كم , بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت ( ع ) را روشن مي ساخت , اما آنجا كه پاى گفتن كلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگرى - پيش مي آمد , امام كاظم ( ع ) مي فرمود : قل الحق و لو كان فيه هلاكك .يعنى : حق را بگو اگرچه آن حقگويى موجب هلاك تو باشد .

 ارزش والاى حق به اندازه اى است كه بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند .

 در فروتنى - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود .با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويى مي كرد .

 بنده را با آزاد مساوى مي دانست ومي فرمود همه , فرزندان آدم و آفريده هاى خداييم .

 از ابوحنيفه نقل شده است كه گفت : او را در كودكى ديدم و از اوپرسش هايى كردم چنان پاسخ داد كه گويى از سرچشمه ولايت سيراب شده است .

 براستى امام موسى بن جعفر ( ع ) فقيهى دانا و توانا و متكلمى مقتدر و زبردست بود .

 محمد بن نعمان نيز مي گويد : موسى بن جعفر را دريايى بي پايان ديدم كه مي جوشيدو مي خروشيد و بذرهاى دانش به هر سو مي پراكند .

 امام ( ع ) در سنگر تعليم حقايق و مبارزه

نشر فقه جعفرى و اخلاق و تفسير و كلام كه از زمان حضرت صادق ( ع ) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملى شده بود , در زمان حضرت امام موسى كاظم ( ع ) نيز به پيروى از سيره نياكان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ,تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مكتب جعفرى آشنا گردند , واين مشعل فروزان را از وراى اعصار و قرون به آيندگان برسانند .

 خلفاى عباسى بنا به روش ستمگرانه و زياده روى در عيش و عشرت , هميشه درصدد نابودى بنى هاشم بودند، تا اولاد على ( ع ) را با داشتن علم و سيادت ازصحنه سياست و تعليم و ارشاد كنار زنند , و دست آن ها را از كارهاى كشور اسلامى كوتاه نمايند .

 اينان براى اجراي اين مقصود پليد كارها كردند , از جمله : چندتن از شاگردان مكتب جعفرى را تشويق نمودند تا مكتبى در برابر مكتب جعفرى ايجاد كنند و به حمايتشان پرداختند .

  حكومت هاى وقت و بعد ازآن - براى دست يابى به قدرت - از اين مذهب ها پشتيبانى كرده و اختلاف آن ها رابر وفق مراد و مقصود خود دانسته اند .

 در سال هاى آخر خلافت منصور دوانيقى كه مصادف با نخستين سال هاى امامت حضرت موسى بن جعفر ( ع ) بود بسيارى از سادات شورشى - كه نوعا از عالمان وشجاعان و متقيان و حق طلبان اهل بيت پيامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزديك داشتند - شهيد شدند .

 اين بزرگان براى دفع ستم و نشر منشور عدالت وامر به معروف و نهى از منكر , به پا مي خاستند و سرانجام با اهداي جان خويش ,به جوهر اصلى تعاليم اسلام جان مي دادند , و جان هاى خفته را بيدار مي كردند .

در مدينه از كارگزاران مهدى عباسى فرزند منصور دوانيقى در عمل , همان رفتار زشت دودمان سياه بنى اميه را پيش گرفتند , و نسبت به آل على ( ع )آنچه توانستند بدرفتارى كردند .داستان دردناك فخ در زمان هادى عباسى پيش آمد .

مسعودى مي نويسد : در اين واقعه بدن هايى كه در بيابان ماند، طعمه درندگان صحرا گرديد .

 سياهكاري هاى بنى عباس منحصر به اين واقعه نبود .

 اين خلفاى ستمگر صدها سيد را زير ديوارها و ميان ستون ها گچ گرفتند , و صدها تن را نيز در تاريكى زندان ها حبس كردند و به قتل رساندند .

 عجب آن كه اين همه جنايت ها را زيرپوشش اسلامى و به منظور فروخواباندن فتنه انجام مي دادند .

 حضرت موسى بن جعفر (ع) را هرگز در چنين وضعى و با ديدن و شنيدن آن همه مناظر دردناك و ظلم هاى بسيار , آرامشى نبود .

 امام به روشنى مي ديد كه خلفاى ستمگر در پى تباه كردن و از بين بردن اصول اسلامى و انساني اند .

 امام كاظم (ع)سال ها مورد اذيت و آزار و تعقيب و زجر بود , و در مدتى كه از ۴ سال تا ۱۴سال نوشته اند، تحت نظر و در تبعيد و زندان ها و تك سلول ها و سياه چال هاى بغداد- در غل و زنجير - به سر مي برد .

 امام موسى بن جعفر (ع) بي آن كه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونى -بيمى به دل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسيدگى مي كرد و از گردآورى وحفظ آنان و جهت دادن به بقاياى آنان غفلت نداشت .

 آن زمان كه امام (ع)در مدينه بود , هارون كسانى را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه وكنار خانه امام (ع) مي گذرد , وى را آگاه كنند .

 هارون از محبوبيت بسيار ومعنويت نافذ امام (ع) سخت بيمناك بود .

  نوشته اند كه هارون , درباره امام موسى بن جعفر (ع) مي گفت : مي ترسم فتنه اى بر پا كند كه خون ها ريخته شود . پيداست كه اين قيام هاى مقدس را كه سادات علوى و شيعيان خاص رهبرى مي كردند و گاه خود در متن آن قيام ها و اقدام هاى شجاعانه بودند ،از نظردستگاه حاكم غرق در عيش و تنعم به ناحق، فتنه ناميده مي شد .

 از سوى ديگراين بيان هارون نشانگر آن است كه امام (ع) لحظه اى از رفع ظلم و واژگون كردن دستگاه جباران غافل نبوده است .

 وقتى مهدى عباسى به امام (ع) مي گويد : آيا من را از خروج خويش در ايمنى قرار مي دهى؟ نشانگر هراسى است كه دستگاه ستمگر عباسى از امام (ع) و ياران و شيعيانش داشته است .

 به راستى نفوذمعنوى امام موسى (ع) در دستگاه حاكم به حدى بود كه كسانى مانند على بن يقطين صدراعظم ( وزير ) دولت عباسى , از دوستداران حضرت موسى بن جعفر (ع) بودندو به دستورات حضرت عمل مي كردند .

 سخن چينان دستگاه از على بن يقطين در نزد هارون سخن ها گفته و بدگويي هاكرده بودند , ولى امام (ع) به وى دستور فرمود با روش ماهرانه و تاكتيك خاص اغفالگرانه ( تقيه ) كه در مواردى , براى رد گمى حيله هاى دشمن ضرورى و شكلى ازمبارزه پنهانى است , در دستگاه هارون بماند و به كمك شيعيان و هواخواهان آل على (ع) و تزويج مذهب و پيشرفت كار اصحاب حق , همچنان پاى فشارد - بي آن كه دشمن خونخوار را از اين امر آگاهى حاصل شود - .

 سرانجام بدگويي هايى كه اطرافيان از امام كاظم (ع) كردند در وجود هارون كارگر افتاد و در سفرى كه در سال ۱۷۹ ه .به حج رفت , بيش از پيش به عظمت معنوى امام (ع) و احترام خاصى كه مردم براى امام موسى الكاظم (ع) قائل بودند، پى برد .

 هارون سخت از اين جهت , نگران شد .وقتى به مدينه آمد و قبر منور پيامبر اكرم (ص) را زيارت كرد , تصميم بر جلب و دستگيرى امام (ع) يعنى فرزند پيامبر گرفت .

 هارون صاحب قصرهاى افسانه اى در سواحل دجله , و دارنده امپراتورى پهناور اسلامى بود كه به آفتاب مي گفت : بتاب كه هر كجابتابى كشور اسلامى و قلمرو من است .  

اين بود كه با خارج كردن دوكجاوه از دو دروازه شهر , اين امكان را از طرفداران آن حضرت گرفت و كار تبعيدامام (ع) را فريبكارانه و با احتياط انجام داد .

 بارى , هارون , امام موسى كاظم (ع) را - با چنين احتياط ها و مراقبت هايى از مدينه تبعيد كرد .

 هارون , ابتدا دستور داد امام هفتم (ع) را با غل و زنجير به بصره ببرندو به عيسى بن جعفر بن منصور كه حاكم بصره بود , نوشت , يك سال حضرت امام كاظم (ع) را زندانى كند , پس از يك سال والى بصره را به قتل امام (ع)مأ مور كرد .

 عيسى از انجام دادن اين قتل عذر خواست .هارون امام را به بغدادمنتقل كرد و به فضل بن ربيع سپرد .

مدتى حضرت كاظم (ع) در زندان فضل بود .

در اين مدت و در اين زندان امام (ع) پيوسته به عبادت و راز و نياز باخداوند متعال مشغول بود .

هارون , فصل را مأ مور قتل امام (ع) كرد، ولى فضل هم از اين كار كناره جست .

بارى , چندين سال امام (ع) از اين زندان به آن زندان انتقال مي يافت .

 در زندان هاى تاريك و سياه چال هاى دهشتناك , امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقيقى خود ( الله ) راز و نياز مي كرد و خداوند متعال را بر اين توفيق عبادت كه نصيب وى شده است ، سپاسگزارى مي نمود .

 عاقبت آن امام بزرگوار در سال ۱۸۳ هجرى در سن ۵۵ سالگى به دست مردى ستمكار به نام سندى بن شاهك و به دستور هارون مسموم و شهيد شد .

 شگفت آن كه , هارون با توجه به شخصيت والاى موسى بن جعفر (ع) پس ازدرگذشت و شهادت امام نيز اصرار داشت تا مردم اين خلاف حقيقت را بپذيرند كه حضرت موسى بن جعفر (ع) مسموم نشده ، بلكه به مرگ طبيعى از دنيا رفته است ,اما حقيقت هرگز پنهان نمي ماند .

 بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قريش - در نزديكى بغداد - به خاك سپردند .

 از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پيدا كرد , و مورد توجه خاص واقع گرديد , و شهر كاظمين از آن روز بنا شد و روى به آبادى گذاشت .

 

زنان و فرزندان حضرت موسى بن جعفر ( ع )

 بيشتر همسران  حضرت از كنيزان بودند كه اسير شده و حضرت موسى كاطم (ع) آن ها را مي خريدند و آزاد كرده ياعقد مي بستند .

 نخستين زوجه آن حضرت تكتم يا حميده يا نجمه داراى تقوا و فضيلت بوده و زنى بسيار عفيفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شيعيان حضرت رضا (ع) است .

 فرزندان حضرت موسى بن جعفر را ۳۷ تن نوشته اند : ۱۹ پسر و ۱۸ دختر كه ارشدآن ها حضرت على بن موسى الرضا (ع) وصى و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است .

 حضرت احمد بن موسى ( شاهچراغ ) و محمد كه در شيراز مدفون انذ .

 حضرت حمزه بن موسى نيز در رى مدفون مي باشد .

 از دختران آن حضرت , حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است , و قبه وبارگاهى با عظمت دارد .

 ساير اولاد و سادات موسوى هريك مشعل دار علم و تقوادر زمان خود بوده اند , كه در گوشه و كنار ايران و كشورهاى اسلامى پراكنده شده ,و در همان جا مدفون گرديده اند , روحشان شاد باد .

 صفات و سجاياى حضرت موسى بن جعفر ( ع )

موسى بن جعفر ( ع ) به جرم حق گويى و به جرم ايمان و تقوا و علاقه مردم زندانى شد .ايشان را به جرم فضيلت و اين كه از هارون الرشيد درهمه صفات و سجايا و فضائل معنوى برتر بود ،به زندان انداختند .

 شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود , زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت .

 اين جمله را زياد تكرار مي كرد : 

اللهم انى أسألك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب . 

 خداوندا ، در آن زمان كه مرگ به سراغم آيد ،راحت و در آن هنگام كه در برابر حساب اعمال حاضرم كنى ، عفو را به من ارزانى دار  .

شب ها در ظرفى پول و آرد و خرما مي ريخت و با وسايلى به فقراى مدينه مي رساند , در حالى كه آن ها نمي دانستند ازناحيه چه كسى است .

 هيچ كس مثل او حافظ قرآن نبود , با آواز خوشى قرآن مي خواند ,قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعى به دل مي داد , شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند , مردم مدينه به او لقب زين المجتهدين داده بودند .

 مردم مدينه روزى كه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند , شور و ولوله و غوغايى عجيب بپاكردند .

 آن روزها بود كه فقراى مدينه دانستند چه كسى شب ها و روزها براى دلجويى به خانه آن ها مي آمده است .(منبع بلاغ)

     ضمن عرض تسليت سالروز شهادت اين پيشواي راستين و  امام مستضعفان  ، مقال را با سخناني كوتاه ولي گهربار از آن معلم بشريت حسن ختام مي بخشيم:

 

 * : ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

سه چيز تباهى مى‏آورد: پيمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

* : عَونُكَ لِلضَّعيفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

 كمك كردن تو به ناتوان، بهترين صدقه است.

 * : لَو كانَ فِيكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

 اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در ميان شما بود، قائم ما قيام مى‏كرد.

* : لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ في كُلِّ يَومٍ؛

 كسى كه هر روز خود را ارزيابى نكند، از ما نيست.

 * : ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَيناكَ إلّا و فيهِ مَوعِظَةٌ؛

 در هر چيزى كه چشمانت مى‏بيند، موعظه‏اى است.

* : مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ يَومِ القِيامَة؛

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قيامت از او باز مى‏دارد.

 * : إذا كانَ ثَلاثَةٌ في بَيتٍ فَلا يَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّايَغُمُّهُ؛

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زيرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏كند.

* : إيّاكَ أن تَمنَعَ في طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَيهِ في مَعصِيَةِ اللَّهِ؛

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصيت خدا خرج كنى.

* : لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَينَكَ و بَينَ أخيكَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَياءِ؛

مبادا حريم ميان خود و برادرت را (يك سره) از ميان ببرى؛ چيزى از آن باقى بگذار؛ زيرا از ميان رفتن آن، از ميان رفتن شرم و حيا است.

* : أبلِغ خَيراً و قُل خَيراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛
خير برسان و سخن نيك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.
* :
المُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛
مصيبت براى شكيبا يكى است و براى ناشكيبا دوتا.
* :
الصَّبرُ عَلَى العافِيَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛
شكيبايى در عافيت بزرگ‏تر است از شكيبايى در بلا.

                                               در كسب رضاي حق موفق باشيد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: امام موسي كاظمهارون الرشيدشهادتبغدادمدينه

تاريخ : سه شنبه 7 تير 1390 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |