«رَجِ قربانی» و «فلجِ روانی»!/1185


 


 

هر پگاه نو با یک نگاه نو


 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1185


 

«رَجِ قربانی» و «فلجِ روانی»!


 

در جوامعِ «تک صدا» و «واپسگرا»،

«استقرارِ خودکامگی» به «استمرارِ ازخودبیگانگی» می انجامد.

در این جوامع «بتدریج» روندِ بردگی «ترویج» می شود

و «رَج های قربانی» به «فلج های روانی» دچار می شوند.

در اینجا شهروندان به نوعی «لَختی» و «شوربختی» مبتلا می شوند،

که نسبت به هر «رنجی» و «شکنجی»،

نه «حسّاس» می شوند و نه دردی «احساس» می کنند.

هر گونه «اَلَم را می گیرند» و هر گونه «ستم را می پذیرند».

«خواری» و «بیعاری» ، 

نخست «عادی» و کم کم،«متمادی» می شود!

«تحمیلِ حقارت» به «تجلیل از اسارت» می انجامد!

به هر «پستی،تن می دهند» و به هر «شکستی،گردن می نهند».

برای رسیدن به «میز» از هر «چیز» می گذرند

و برای «سیری شکم» ، «اسیری قلم» را می پذیرند.

یک ملّتِ «افلیج»،«گیج» است،

نه «نامه ای بر ای فردها» دارد و نه «برنامه ای برای فردا»!

«بلای بیدردی» به «ابتلای دلسردی»می انجامد

و هیچ «شهروندی» هیچ «پیوندی» با جامعه احساس نمی کند.

مردم به جای «احساسِ تعلُّق» به «التماس و تملُّق» می پردازند.

«کدخدا،خدایی» می کند و «بینوا،گدایی».

«کرامت،ننگ» می شود و «لئامت،فرهنگ».

مردم در برابر حاکمان به جای «پُرسش»،«کُرنش» می کنند

و به جای «سوال»،«استقبال»!

هر ملّت نه از «بُرون»،که از «درون» 

تا «خودنَیَرزد» و «خردنورزد»،

نه «راهی برای نجات» دارد و نه «پناهی برای حیات»!


 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------------

رَج: رده ،رسته، صنف،قشر

فلج: از کارافتادن دست یا پا یا نیمه ای از بدن،زمینگیری و درماندگی

لَخت: شُل ، بی حال، تنبل و بیکاره ، صفتی برای مو که نرم و افشان باشد، بسته ، منعقد
اَلَم: درد،رنج

نامه : نوشته،کتاب

افلیج: فلج شده،مفلوج،کسی که بعضی اعضایش از کار افتاده


 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 5 اسفند 1397 | 6:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |