من تنها کسی را که دیدم همواره مرا درست ارزیابی می کند، خیاطم بود؛ زيرا هر بار پس از انذازه گرفتن دقيق من برايم لباس مي دوخت ؛ اما ديگران لباسي بر قامت گمان خود بر انذامم مي پوشانيدند.
من انسان هاي نخستين را ديدم كه از جفا مي خروشيدند و تنها براي بقا مي كوشيدند .
...و چه مشابهت شگفت آوري ديدم بين آنان و انسان هاي استبدادزده در جهان سوم و در دوران پسامدرن هزاره سوم!!
من راز موفقيت در زندگی را ، نه داشتن امکانات ، که بهره گیری از " بی امکانی " به عنوان نقطه قوت دیدم .
من زندانیان را در پشت میله های زندان دیدم. من غمگنانه آنان را می نگریستم که شادمانه می خندیدند. درماندم که آیا زندان آن سوی میله هاست یا این سوی آن؟!
من بزرگ ترین مصیبت را برای انسان در این دیدم که نه سواد گفتن داشته باشد و نه شعور شنفتن.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(۱۵۷)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.