یک خاطره و یک تاریخ پرمخاطره

یک خاطره یک تاریخ پرمخاطره!

 

#شفیعی_مطهر

شب بود و در یکی از جبهه های جنوب عملیات سختی در پیش داشتیم. در پیشروی به سوی مقرهای دشمن به میدان مین رسیدیم که عبور از آن ناممکن و یا همراه با تحمل تلفات سختی بود.

لحظاتی به فکر فرورفتیم. ناگزیر از عبور از میدان مین و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده بودیم.در عین حال اگر بنا بود بیشتر نیروهای خود را در عبور از میدان مین از دست بدهیم،پیشروی به سوی اهداف مورد نظر غیرممکن یا بسیار سخت به نظر می رسید.

در اینجا از سوی چند نفر از رزمندگان ایثارگر پیشنهادی راهگشا ولی جانسوز و دردآور مطرح شد. این عزیزان اعلام آمادگی کردند که داوطلبانه بر روی میدان مین بغلتند تا با انفجار مین ها و در نتیجه تکه تکه شدن پیکرهای آنان راه پیشروی نیروها گشوده شود و پیشرفت عملیات متوقّف نشود!

...و قبل از این که برادران رزمنده درباره هزینه - فایده این راهکار بحثی را مطرح کنند،فورا یکی از رزمندگان سلاح های خود را به دیگری تحویل داد و داوطلبانه پیکر خود را به روی مین ها انداخت و شروع به غلتیدن کرد!

لحظاتی بیش نگذشت که با انفجار نخستین مین پیکر این برادر رزمنده متلاشی شد!

بلافاصله نفرهای دوم و سوم و...خود را به روی میدان مین افکندند و راهی به عرض قامت رشید این دلاوران از جان گذشته به سوی هدف گشوده شد.

با گشایش راه پیشروی، فرمانده دستور حرکت  داد. عده ای از برادران رزمنده که بر اثر شهادت مظلومانه و شجاعانه این عزیزان به شدت متاثّر شده بودند، شروع به گریه و زاری و عزاداری کردند! اینان به جای ادامه پیشروی بر بالین پیکرهای خونین این عزیزان جمع شده و بر سر و سینه می زدند!

فرمانده چندین بار دستور حرکت داد،ولی بسیاری از برادران همچنان بر سر و سینه زنان به شدت می گریستند و عزاداری می کردند!

وقتی فرمانده برای آخرین بار و با فریاد بلند دستور پیشروی داد،یکی از برادران عزادار فریاد زد:

فرمانده! تو چقدر سنگدل و بی وفایی! همین الان این عزیزان جانشان را فدای ما کرده اند و تو پیکر پاره پاره این عزیزان را به حال خود رها کرده و می روی؟!!

در این جا من پیش رفتم و روی خود را به عزیزان عزادار کرده ،با نرمی و فروتنی گفتم:

برادران عزیز!سوگواری برای شهادت این عزیزان بسیار مطلوب و پسندیده است؛ اما من از شما می پرسم این پیکرهای عزیز برای چه هدفی قطعه قطعه شدند؟ این برادران شهید برای تحقق چه اهدافی عاشقانه و داوطلبانه جان باختند؟ آیا هدفشان برپایی عزاداری بود؟ یا تحقق اهداف عملیات؟!

برادران رزمنده عزادار با شنیدن این منطق دست از ادامه عزاداری برداشتند و بنا به دستور فرمانده به سوی اهداف تعیین شده حرکت کردیم و در آن عملیات به پیروزی بزرگی دست یافتیم!

***************** 

Картинки по запросу

از آن روز تا کنون من همیشه به این می اندیشم که آیا شهادت مظلومانه و ستم ستیزانه امام حسین(ع) و یاران وفادارش  نیز تنها برپایی آیین های سوگواری بوده؟!! 

یا تحقق اهداف بلند و بزرگ انسانی چون آزادی و آزادگی انسان و رهایی از همه قید و بندهایی است که خودکامگان خودخواه بر دست و پای اندیشه های بشری نهاده اند؟!!

آیا پیام این« خاطره» نمی تواند نقطه پایانی بر « تاریخ پرمخاطره » انحراف از مکتب عاشورا باشد؟!

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مقالاتخاطرات

تاريخ : یک شنبه 9 آبان 1395 | 11:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |