برگی از کتاب عاشورا

 برگی از کتاب عاشورا 

نگاهی متفاوت به عاشورا

#شفیعی_مطهر

 

«عاشورا»در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و«نهضت كربلا»،در طول چهارده قرن،با كوثرى زلال و عميق،سيراب كننده ‏جان ها بوده است.

هم اكنون نيز عاشورا،كانونى است كه ميليون ها دايره ريز و درشت از ارزش ها،احساس ها، عاطفه ‏ها،خردها و اراده ‏ها بر گرد آن مى چرخد و پرگارى است كه ‏عشق را ترسيم مى‏ كند.

بى شك،محتواى آن حماسه عظيم و انگيزه ‏ها و اهداف و درس هايش يك‏«فرهنگ‏»غنى و ناب و الهام بخش را تشكيل مى ‏دهد و در حوزه وسيع تشيع و دلباختگان اهل بيت،كوچك و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زيسته،رشد كرده و براى آن جان باخته‏ اند،تا آنجا كه در آغاز تولد،كام نوزاد را با تربت ‏سيد الشهدا(ع‏)و آب فرات بر مى‏ دارند و هنگام خاكس پارى،تربت كربلا به همراه مرده مى‏ گذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسين بن على‏(ع‏)عشق‏ مى‏ ورزند و براى شهادتش اشك مى ‏ريزند و اين مهر مقدس،با شير وارد جان ‏مى‏ شود و با جان به در مى ‏رود.

 ضرورت كار در باره نهضت كربلا،تا كنون بسيار نوشته،سروده و تحقيق شده است و صاحبان فكر و قلم از زواياى مختلف و با ديدهاى گونه‏ گون به اين حماسه‏ نگريسته ‏اند،به گونه ‏اى كه مجموعه آثار مربوط به قيام كربلا و مسائل جنبى آن،كتابخانه عظيمى را تشكيل مى ‏دهد،اما...همچنان زمينه و ميدان براى‏ پژوهش و عرضه‏ هاى جديد در اين باره باز است.به قول ‏«صائب‏»:

يك عمر مى‏ توان سخن از زلف يار گفت       

در بند آن مباش كه مضمون نمانده است‏

...بیایید لحظاتی چند و با دلی دردمند در حال و هوای بامداد عاشورا و در سرزمین نینوا تنفس کنیم...

امام حسین (ع) صبح عاشورا پس از صف آرایی سپاه اندک خود دست به دعا برداشت :

"اللهم انت ثقتی فی کل شده .... "الی آخر...

" خدایا ! تویی معتمد و پشتیبان من در هر اندوه گلوگیری . تویی امید من در هر شدت جانکاهی . تویی ملجاء و ساز و برگ من . چه بسیار اندوه دلاویز که دل را به کاهش اندازد و راه چاره را مسدود کند و دوست را به دست خذلان فرسایش دهد و دشمن را در شماتت افزایش کند . من به درگاه تو روی آوردم و شکایت به تو کردم و راز دل جز با تو نگفتم و آن بلای متراکم را تو فرج بخشیدی و زایل ساختی . پس تویی ولی هر نعمت و خداوند هر نیکویی و منتهای هر خواست و آرزو..."

سپس امام (ع) مقابل سپاه دشمن رفت و با صدایی هر چه رساتر که بیشترشان می شنیدند فریاد کرد :

"ای مردم عراق ! گفتارم را بشنوید و در کشتن شتاب نورزید، تا شما را بر آنچه بر من واجب است، موعظه کنم و عذر خود را در آمدن به عراق باز گویم . آنگاه اگر عذر مرا پذیرفتید و سخن مرا باور کردید و از راه عدل و انصاف با من رفتار نمودید ، راه خوشبختی خود را هموار ساخته اید و شما را بر من راهی نباشد  و اگر هم عذر مرا نپذیرفتید و از راه عدل و انصاف منحرف شدید،  کشتن من پس از این باشد که پشت و روی این کار را با دیده تامل بنگرید و از روی شتاب زدگی و بی فکری به چنین کار بزرگی دست نبرید . پشتیبان من خدایی است که قزآن را فرستاده است . خدا بندگان شایسته خویش را سرپرستی می کند . .."

"...ای مردم! مرا بشناسید و ببینید که من که هستم ! آنگاه به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بیندیشید که آیا کشتن و پایمال کردن حرمت من برای شما جایز است ؟! "

حضرت سپس خود را کاملا معرفی کرد،ولی پاسخی نشنید.سرانجام امام روی به یاران با وفای خود کرد و فرمود :

"مقاومت ! ای بزرگ زادگان ! پس مرگ نیست مگر پلی که عبورتان می دهد از رنج و سختی به سوی بهشت های گسترده و نعمت های پایدار . پس کدام یک کراهت دارد که از زندان و عذاب (زندگی در نظام ستمگر) منتقل گردد؟ همانا پدرم از فرستاده خدا - که درود خداي بر او باد - نقل کرد که دنیا زندان مومن است و بهشت کافر و مرگ ، پل آنان است به جانب بهشت هاشان و پل اینان است به سوی جهنم شان . در حدیث او گزاف و دروغ نبود و من نیز دروغ نمی گویم..."

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 15 مهر 1395 | 15:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |