خواص بادام / قصه های شهر هرت / قصه62
خواص بادام! ------------------------------------- قصه های شهر هرت / قصه شصت و دوم --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- اعلی حضرت هردمبیل که معروف حضورتان هستند! ایشان بنا به اصول لایتغیر قانون جنگل چون قدرت کامل را در دست دارند،بنابراین همیشه ودر هر موردی حق با ایشان است. هر مسئله ای درباره هر موضوعی چه علمی،چه دینی،چه هنری و ادبی و....در عرصه جامعه مطرح شود،ایشان نه تنها صاحب نظر و کارشناس ،که نظریه شان فصل الخطاب است! زمانی دانشمندان،پژوهشگران و صاحب نظران شهر هرت تصمیم گرفتند با برگزاری یک همایش بین المللی در شهر هرت مسئله « محبت و مهربانی با حیوانات»را مورد پژوهش و بررسی علمی قرار دهند. براین اساس از چند ماه پیش پس از تشکیل ستاد برگزاری ،طی فراخوانی از همه پژوهشگران و دانشمندان داخلی و خارجی درخواست کردند که نتایج تحقیقات خود را طی مقالاتی برای ستاد برگزاری همایش موسوم به « مهربانی با دام» ارسال نمایند. پس از وصول صدها مقاله و گزارش تحقیق از سراسر جهان از جمله شهر هرت با اطلاعیه ای برگزاری همایش سه روزه ای در بزرگ ترین دانشگاه شهر هرت به اطلاع همه دانشمندان و داوطلبان جهان رساندند. از آنجا که هر اقدامی باید با اجازه و حضور اعلی حضرت هردمبیل باشد،مراتب به عرض ملوکانه رسید. ایشان اظهار تمایل کردند که نطق افتتاحیه همایش توسط خودشان ایراد شود. بدیهی است کسی جرئت نمی کرد به او بگوید که شما درباره این موضوع نه اطلاعاتی داری و نه تحقیقی انجام داده ای! بلکه همه از روی چاپلوسی و تملق یا اجبار با «به به» گفتن و اظهار افتخار و خوش وقتی،چنین وانمود کردند که نه تنها ما ،بلکه همه دانشمندان جهان بی صبرانه منتظر و محتاج شنیدن نطق و نظریات و رهنمودهای راهگشای ایشان هستند! وزیر دربار از رئیس همایش خواستند که طی نامه ای موضوع همایش را به شرف عرض خاک پای ملوکانه برسانند. دربار پس از دریافت نامه ،آن را به اعلی حضرت تقدیم کردند. روز افتتاح همایش حدود هزار نفر از اندیشمندان،پژوهشگران و صاحب نظران جهان از دانشگاه های بزرگ دنیا در سالن بزرگ آمفی تئاتر دانشگاه شهر هرت گرد آمدند. اعلی حضرت عمدا پس از ساعتی تاخیر با دبدبه و کبکبه و به همراه صدها نفر محافظ و خدمه و ماموران تشریفات وارد سالن شدند. حاضران طبق معمول موظف بودند همگی از جای برخیزند و تا ده دقیقه کف بزنند و هورا بکشند! ضمنا ناگزیر باید شعارهای از پیش تعیین شده توسط دربار را در حین کف زدن تکرار کنند. از جمله این شعارها: «سلطان ما هردمبیل / استاد علم و تحلیل» یا : «هردمبیل دورانی / دانشمند جهانی!» پس از ده دقیقه ابراز احساسات زورکی و تشریفاتی در حالی که همه مدعوین و دانشمندان جهان با بهت و حیرت به این شعارهای مسخره و این تشریفات بی معنی می خندیدند، نطق اعلی حضرت آغاز شد. سلطان پس از مقدمانی گفتند: «"بادام" یکی از میوه های مفید و خوشمزه است.خواص و ارزش غذایی بالایی دارد. بادام میوه مهربانی است به شرطی که خوب جویده شود. اگر بادام خوب جویده نشود،آدم دل درد می گیرد و نامهربانی آن آشکار می گردد. ما خودمان تجربه کردیم. یک شب در ایین های شب نشینی بادام های خوبی از ییلاق برای ما هدیه آورده بودند،ما زیاد بادام تناول کردیم و همه آن ها را نجویده بلعیدیم، نمی دانید چه دل دردی گرفتیم. همان شب نتیجه این تحقیق برایمان روشن شد که بادام هم می تواند با ما مهربان باشد و هم نامهربان . از همه این ها گذشته..... » اعلی حضرت همچنان با حرارت درباره خواص و شیوه های خوردن «بادام» داد سخن می داد.دانشمندان بومی همه هاج و واج مانده بودند که چرا اعلی حضرت درباره «بادام» سخنرانی می کند. پژوهشگران خارجی شگفت زده تر از میزبانان علت آن را می پرسیدند! همه مانده بودند! همه به همدیگر متعجبانه نگاه می کردند! سرانجام رئیس همایش که آدم باسوادی بود، فهمید که اعلی حضرت «مهربانی با، دام» را «بادام» خوانده است!! در حالی که در بین همه حضار پچ پچ و درگوشی و همهمه شروع شده بود،هیچ کس جرئت نمی کرد به شرف عرض ملوکانه برساند که این کلمه «بادام» نیست،بلکه «با» «دام» است!! قضیه به عرض رساندن را همه به هم پاس می دادند و همه از دیگری می خواستند که تو این قضیه را به عرض برسان. ولی همه از ترس خشم سلطان و انتقاد و اتهام تضعیف اعلی حضرت و تشویش اذهان عمومی و...جرئت بیان این مسئله را برای سلطان نداشتند! اعلی حضرت گذشته از این دسته گل به آب دادن تازه چانه شان گرم شده بود و ول کن هم نبودند! مرتب از رویدادهای تاریخی و سخنان قصار بزرگان و توصیه های اطبا به گونه ای درباره خواص بادام داد سخن می دادند که انگار دارند به همه تشنگان حقیقت و علم در سراسر جهان رهنمود می دهند! جالب تر این بود که صدها نفر از همراهان و اطرافیان سلطان اصلا نه موضوع همایش را می دانستند و نه از متن سخنرانی چیزی می فهمیدند.آنان موظف بودند که سلطان هر چه می گوید با شعارهای کوبنده خود تایید کنند! سرانجام پس از یک ساعت در حالی که همه اطرافیان مرتب با کف زدن وشعار دادن ایشان را تشویق و نظریاتشان را تایید می کردند،سلطان سخنان خود را در میان کف و هورای اطرافیان پایان دادند و محل همایش را با همان تشریفات کذایی ترک کردند. پس از رفتن سلطان همایش از هم پاشید و همه دانشمندان خارجی ضمن مسخره میزبانان به حالت اعتراض جلسه همایش را ترک کردند و روز بعد با دنیایی از خاطرات بد و تلخ به سوی کشورهای خود روانه شدند. به این ترتیب همایشی که با صرف میلیاردها درهم و دینار پول مردم برگزار شده بود ،با آبروریزی به پایان رسید! جالب تر از همه این که دانشمندان و پژوهشگران جهان روز بعد این موضوع را با آب و تاب در رسانه های شنیداری،دیداری و نوشتاری خود بازتاب دادند و بدین ترتیب آبروی شهر هرت و سلطان جاهل و ابله آن در سراسر جهان باد رفت . و شگفت تر این که هیچ کس هم جرئت نکرد همین بازتاب جهانی را به شرف عرض ملوکانه برساند! ایشان هنوز در جهل مرکب اند و گاهی در سخنرانی های خود هرگاه سخن کم می آورند، همچنان درباره «بادام» و خواص آن داد سخن می دهند!! --------------------------------------------------------- دبدبه : شکوه،عظمت،شان،بزرگی کبکبه : گروه،گروهی از سواران،جلال، شکوه،شوکت

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 29 بهمن 1394 | 15:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |