دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۹۵)
من در روز روشن دو ايدروژن را با يك اكسيژن ديدم كه با هم تركيب شدند و آب هم از آب تكان نخورد!
من رستم را ديدم كه در پياده رو سيگار مي فروخت ، رخش هم گاري را مي كشيد ، سهراب معتاد شده و در گوشه اي از پارك از خماري به خود مي پيچيد و مردان خياباني براي تهمينه و گردآفريد بوق مي زدند.
من موريانه ها را ديدم كه به آخر شاهنامه رسيده اند. آنان صفر را بستند تا ما به بيرون زنگ نزنيم؛ از شما چه پنهان ما از درون زنگ زديم.(زنده ياد حسين پناهي)
من خودخواهی را دیدم که از چراغ قرمز گذشت و چراغ سبز یک زندگی را خاموش کرد!
من آنتونی رابینز را دیدم که پس از عمری تجربه اندشمندانه به این باور رسیده بود که:اگر فكر مي كنيد كه موفق مي شويد يا شكست مي خوريد،در هر دو صورت درست فكر كرده ايد .
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.